کون سفید ابلا دنجر نوجوان با ته بزرگ از سکس سخت لذت می برد
کون سفید آبلا دنجر در محل ژول ظاهر می شود و یک کوله پشتی با لباس هایش عوض می کند. البته، آن کوله پشتی کوچک کوچک است و رشته هایی که او به آن تغییر می دهد، هیچ یک از بدن داغ او را مخفی نگه نمی دارد. تیپهای شاداب، پوست برنزه، غنائم حبابی که او به آن شهرت دارد، همه به نمایش گذاشته شدهاند و لبخند شیطانی او نشان میدهد که او اصلاً خوب نیست. در مقابل دیوار، کریس استروکس Chris Strokes ظاهر می شود و برای شروع کون سفیدبه لعنت کردن آبلای شاخدار به اجازه نیاز ندارد. او آماده رفتن است و یک خروس فقط برای امروز انجام نمی دهد. Abella Danger یکی از شاخدارترین دخترانی است که تا به حال تمرکز لنز ژولز را جلب کرده است و او امروز درگیر نفوذ دوگانه عمیق است. این شلخته گرسنه خروس سیر نمی شود و بدن کوچک منعطف او کمک زیادی به لعنت کردن هم زمان بیدمشک و احمق او می کند. جولز و کریس که در تمام مدت لبخند میزند و از خود لذت میبرد، خروسهای بزرگشان را خیس میکنند، با شدیدترین گلوگاهها و سوراخهای لعنتی او. DP Masters دور و بر نمیگردند و حفرههای آبدار آبلا را قبل از اینکه تمام بارهای انبوهی را که میخواهد به او بدهند، کون سفید خراب میکنند!
با کارهایی که طی این چند ماه کرده بودم مهرانا دیگه میدونست من هم مثل نیما و بقیه پسرها دنبال کونش هستم.این خیلی برام لذت بخش بود. از اون وقتیکه نیما بهش پیشنهاد کردنشو جلوی من داده بود با وجود مخالفت شدید اولیه یواش یواش بعد از طرح شکایت و واخواست سفته ها و تهدید به لو دادن جریان مرتضی احساس میکردم دیگه مثل سابق خودشو از من نمی پوشونه.. اوج این کارش هم وقتی بود که زد به سرم وقتی حمومه برم سراغش.. یک روز که حمام بود کون سفید سینا رو با پولی که بهش دادم فرستادم بیرون چیپس و پفک بخره… از موبایلم به گوشیش زنگ زدم. موبایلشو در حالیکه همچنان زنگ میخورد آوردم کنار درب حمام جواب دادم. بعد الکی از پشت درب به مهرانا گفتم آزاده زنگ زده میگه کار واجبی دارم. صدای باز شدن درب حمام که اومد تپش قلب گرفتم. درب رو به اندازه ای که موبایل رو تو حمام بفرستم باز کرد . گوشی رو که دستش دادم همزمان با الوالو کردن مهرانا درب حمام رو آروم باز کردم. وای لامصب داشتم دیونه میشدم یکی از سینه های لختش تو دید من کون سفید قرار گرفته بود. صفحه گوشی رو که نگاه کرد فهمید شماره منه.. سرشو بالا گرفت چند لحظه تو چشمهای من نگاه کرد. بعد با صدای خفه ای گفت دید زدنت تموم شد؟ بدنش خیس آب بود و فقط یک شورت پاش بود. به سینه اش اشاره کردمو گفتم اون یکی رو هنوز ندیدم. در حالیکه هنوز یک دستش به درب بود بیشتر بازش کردم.اصلا مقاومت نکرد.. نفسم داشت بند می اومد هر دو تا سینه نازش که مثل هلو خوردنی بودن از بدنش آویزون بودن. داشتم مثل این خل و چلا نگاهش میکردم. اصلا باورم نمیشد. نگاهم رفت پائین سمت شورت سفیدش که به بدنش چسبیده بود. وقتی سرموبالا گرفتم مهرانا هم سرشو کون سفید بالا گرفت انگاری مثل من پائین رو نگاه کرده بود. بدون حرف تو چشماش خیره شده بودم. کیرم شق شق بود بدبختی سینا مزاحم بود هر لحظه امکان داشت سر برسه.. کریس استروکس
هنوز داشتم سینه هاشو با نگاهم میخوردم که برگشت گفت خسته نشدی هنوز؟ گفتم نه … چند بار هم چشم تو چشم شدیم. تا خواستم به سینه هاش دست بزنم درب رو چنان محکم بست که برق از سه فاز کونم پرید. وای چه لحظاتی بود. تو عمرم چنین لحظات نابی رو تجربه نکرده بودم. با بستن درب یک جورایی نا امید شدم . حدس زدم شاید پیش خودش گفته اگه قراره نیما باهاش جلوی من کاری کنه پس دیگه اهمیتی نداره بدن خودش رو مثل سابق جلوی من بپوشونه.. این کارش برای من نشانه کون سفید خوبی بود یاد حرف های نیما افتادم که میگفت اگه هم راضی شده باشه به زبون نمیاره و باید دستمالیش کرد..
با این حال باز بازنده خود مهرانا بود چون اگر هدفش این باشه خودش داره منو به سرعت به سمت کردنش جلو می بره…
آخ که چه حالی داشتم وقتی سینه های لختشو بدون سوتین دیدم. هنوز باورم نمیشد این کار رو کرده..
تا شب همچنان تو هنگ دیدن سینه های مهرانا بودم. حرص میخوردم چرا بیشتر وقتمو باهاش چشم تو چشم شدم و به بدنش دست نزدم.
تنها راه خلاصی از فشار شهوتی که مهرانا تو حموم به من تحمیل کرده بود جلق زدن بود. به عشق سینه و کونش و یادآوری کون دادنش به مرتضی تو ذهنم یه جلق حسابی زدم.
سه چهار روز بعد نیما خبر از صعود به دماوند بدون کون سفید آرمان داد موضوع صعود به دماوند رو که با مهرانا مطرح کردم خیلی سرد برخورد کرد. ولی جواب منفی نداد. آرمان هنوز فرانسه بود . نیما چند روزی منتظر بود با یک گروه کوهنورد فرانسوی برگرده که آخرش هم برنگشت ولی اون گروه فرانسوی که به قول نیما لیدر و یکی دوتاشون از دوستای نزدیک آرمان بودن 13 تیرماه برای فتح دماوند به ایران اومدن.. به سفارش آرمان قرار بود نیما هم با اونها همراه بشیه که نیما، من و مهرانا هم واسه فتح دماوند خبر کرد. مهرانا وقتی فهمید قراره کون سفید با یک گروه فرانسوی دماوند رو فتح کنیم انگاری تازه موتورش روشن شد. بدجوری هیجانی شده بود شاید قبلا فکر میکرد فقط من و آرمان و نیما هستیم. تازه آرمان هم که نیومده بود بیشتر خوش حال شده بود. خبر رفتن ما به دماوند به گوش پژمان هم رسیده بود به من زنگ زد ولی زیاد تحویلش نگرفتم. نمی تونستم باهاش حرف نزنم چون می تونست تبانی من و مرتضی رو فقط با یک تلفن به مهرانا بگه… روزنامه های روی پنجره خونه مرتضی می تونست سند خوبی باشه تا مهرانا حرف پژمان رو باور کنه. آخرین تیر رو تو سر این پژمان عوضی کوبیدم و گفتم تو رفتی به نیما همه چیز رو گفتی نیما هم واسه تحت فشار گذاشتن کون سفید مهرانا همه چیز رو بهش گفت الان مهرانا خبر داره تو جریان خونه مرتضی رو به نیما گفتی و مطمئن هستم الان دیگه حسابی از دستت شاکیه…
تلفن رو که قطع کردم زنگ زدم نیما و گفتم اگه پژمان بخواد بیاد ما نمی آییم..
15 تیرماه شد.. بالاخره روز موعود فرا رسید من که اصلا کون سفید خوشبین به فتح دماوند نبودم چون میدونستم هدف نیما چیز دیگس ولی مهرانا شاید به خاطر بودن اون گروه فرانسوی فکر نمیکرد نیما براش برنامه داره و خیلی انگیزه داشت.
به گفته نیما این گروه فرانسوی از دو روز قبل تهران بودن و از جاهای دیدنی و قدیمی تهران عکس و فیلم گرفته بودن. چیزی که باعث خنده من و مهرانا شده بود فرانسوی صحبت کردن نیما بود. خودش میگفت از 3 سال قبل داره به صورت خصوصی زبان فرانسه یاد میگیره…هم آرمان و هم نیما هدفشون مهاجرت از ایران بود و دنبال گرفتن تابعیت دائم فرانسه بودن..
ساعت 4 صبح روز 15 تیر بعد از بدرقه پدر کون سفید و مادرم از خونه حرکت کردیم. قرار شده بود سینا تا ما بر میگردیم خونه خالم بمونه… تجهیزاتمون کامل بود. یه چادر دو نفره (آی وان) قرمز رنگ دو لایه، هد لایت، دستکش مخصوص، باتوم و هر چی که نیما گفته بود آورده بودیم. ساعت 4:30 صبح میدان آرژانتین سر قرار حاضر شدیم
با وجود اینکه میدونستم نیما هدفش کردن مهراناست ولی بودن اون خارجی ها کنار ما و اینکه کون سفید در مورد ما ایرانی ها چی فکر میکنن به من هم هیجان میداد .
چند دقیقه بعد یه مینی بوس توریستی دوکاتو چند متر دور تر از ما ایستاد نیما و بقیه مسافراش پیاده شدن..
همون اول که تجهیزاتشون رو دیدم فهمیدم انگاری همشون اینکاره هستن.4تا مرد بودن و یه زن که البته همشون هم حسابی بور بودن مرداشون سن بالا به نظر می رسیدن فقط اون زن همراهشون جوان تر به نظر می رسید.
مراسم معارفه بین ما انجام شد. ناتان ، تئو، آرتور، لوکاس به همراه اون زنه که اسمش جولیا بود.
همه داخل مینی بوس نشستیم به سمت شمال شرق تهران و جاده دماوند حرکت کردیم به خاطر زبون فرانسه کون سفید که مدام داخلش (ژ ز ) بود خنده از روی لب های من و مهرانا قطع نمیشد. نیما برای من و مهرانا توضیح داد که ناتان لیدر گروه اینهاست که پارسال هم واسه فتح دماوند چند نفر دیگه رو آورده بود تهران و با آرمان هم چند سالی هست دوسته. لوکاس هم از دوستای صمیمی آرمانه که کارهای اداری آرمان رو واسه گرفتن تابعیت انجام میده و به قول خودمون پارتی آرمان شده…. بقیه رو نمی شناسم.
تو راه سوال هایی در مورد ایران ازشون می پرسیدم که نیما وظیفه ترجمه رو بر عهده داشت. در مورد مردم ایران با احترام حرف میزدن ولی از دولت ایران نه.. اونها هم معتقد بودن ایران دنبال بمب هسته ای… مهرانا هم از طریق نیما بهشون گفته بود رئیس جمهورتون مکرون خیلی خوشتیپه… کون سفید اونها هم می خندیدن..
آبلا دنجر سکس عمو جانی سکس خدمتکار کص تپل سکس سه نفره عکس سکسی عکس کوس ایکس ویدیو ایکس همستر کلیپ سکس
CURVY BIG-BOTTOMED TEEN ABELLA DANGER IS ENJOYING HARDCORE SEX
Abella Danger shows up to Jules’ place and has a backpack with a change of clothes. Of course, that little backpack is tiny and the strings she changes into are not keeping any of her hot body a secret. Perky titties, tan skin, a bubble booty that she is known for are all on display and her devilish smile shows she is up to no good. Up against the wall, Chris Strokes shows up and doesn’t need permission to start fucking the horny Abella. She’s ready to go and one cock just won’t do for today. Abella Danger is one of the horniest girls to ever grace the focus of Jules’ lens and she’s in for a deep double penetration today. This cock-hungry slut cannot get enough and her flexible little body helps a lot when it comes to getting her pussy and asshole fucked at the same time. Smiling and enjoying herself the whole time, Jules and Chris get their big cocks sloppy wet with the most intense deep-throating and hole-fucking she’s got. The DP Masters do not fuck around and they wreck Abella’s juicy holes before giving her all the heaping loads she wants!