کس تنگ جلسه دیک سواری شیرین با جوجه بلوند داغ کایلی شی
کس تنگ جلسه دیک سواری شیرین با جوجه بلوند داغ کایلی شی کایلی در حین ورزش سینه های بزرگ خود را نشان می دهد. پس از آن، مربیان او به بیدمشک او تمرین می دهند. او التماس می کند که بارها و بارها با “تکان های پروتئینی” او پر شود!گفت خیلی هم خوشحال شدم ولی پدر و مادر من و شیرین نباید بفهمن،منم گفتم آره.اون روز گذشت و تا یکی دو ماه سکسمون در حد لب .
و لیسیدن بالاکمر بود ولی حس می کردیم نیاز هر دو تامون بیشتر از اینه.یه روز جمعه که پدرم کوه بود و مادرم نوبت دندانپزشکی داشت به شیرین.
پی ام دادم که امروز میای خونمون اون هم قبول کرد من صبح اون روز رفتم حموم و به سر و وضعم رسیدم تا ساعت 3 شد و زنگ در خورد.
دیدم شیرینه،گفتم بفرما گلم،اومد بالا،همون مانتوی کرم تنش بود با شلوار مشکی و روسری آبی آسمونی،براش میوه آووردم و بهش گفتم راحت باشه.
روسریشو در اوورد موهای بلند و سیاهش مثل آبشار ریخت بیرون کس تنگ خیلی زیبا بود،بعد از خوردن میوه رفتم کنارش زانو زدم و لبامو به لباش رسوندم.
چند دقیقه ای داشتیم بوسه می گرفتیم بعد بلند شدم و بهش گفتم دستتو بذار تو دستم،دستشو گرفتم و بردمش به سمت اتاق خوابم،رفتیم داخل اتاق بهش گفتم .
تخت خودتونه رفت لبه ی تخت نشست، من هم کنارش نشستم در همون حال که پاهاش روی زمین بود دراز کشید روی تخت،من هم همین کارو کردم.
در همون حال از هم لب می گرفتیم،لب های نرم و معصومی داشت،بهش گفتم کاملا روی تخت دراز بکشه،آروم آروم دکمه های مانتوشو باز کردم.
زیرش یه تاپ سفید داشت کس تنگ از رو تاپ سینه های کوچیکشو بوسیدم بعدش تاپشو آهسته کشیدم بالا و درش آووردم،وای چه بدن سفیده داشت،همه جای پوست.
نرم شکمشو لیسیدم،دور نافش فوق العاده بود،سر و صدا و آخ و اوفش در اومده بود،ازش اجازه گرفتم شلوارشو در بیارم،گفت در بیار عزیزم.
آروم دکمه های شلوار مشکیشو باز کردم و درش آووردم،وای چی می دیدم یه شرت سفید و رون های زیبا تر از اون،شلوارشو کشیدم بیرون.
حالا یه فرشته ی زیبا با شرت و سوتین سفید جلوم بود،دیگه نوبت لباس های من بود کس تنگ یه شلوار گرمکن سورمه ای و تی شرت قرمز داشتم.
ازش پرسیدم لباسامو خودم در بیارم،گفت نه،من در میارم تی شرتمو از تنم در آوورد بعدش شلوارمو ،شرتم هم سورمه ای بود،تا چشمش به کیر نیمه.
هیچوقت هانیه بهم نگفته بود که با بهار در این زمینه صحبت میکنه کس وکون تپل شهوانی
شق من افتاد گفت اوهوه،من کمی خندیدم،بعد این که کاملا شلوارمو در آوورد من به پشت خوابیدم رو تخت و بهش گفتم بخوابه روم،افتاد روم و شروع.
به بوسیدنم کرد من هم صورت و لب و گردنشو می بوسیدم کس تنگ بند کرستشو گرفتم و یواش بازش کردم دو تا سینه ی کوچولوی قشنگ می دیدم جاهامونو.
عوض کردیم و من خوابیدم روش اونقدر سینه هاشو خوردم که صداش بلند شد بهش گفتم که من یه دوشی بگیرم و وسایل رو جمع کنم و بعدش .
میام که گفت عجله نکن فعلاً که خوابیده و مشکلی نداره. بعد از تلفن نگاهم به بهار افتاد که دلهره و اضطراب داشت که گفتم اصلاً نگران نباش .
همه چی حله و خالت صحیح و سالم است.بهار جان کس تنگ دوران قبل از ازدواج من و خالت یادته گفت آره کاملاً یادمه زدم به تابلو بازی و گفتم تو هم مثل.
خالت یه نفر تو دست و بالت داری گفت که اصلاً عمو!! من اصرار کردم که راستش رو بگو و اونم کلی قسم و آیه که ندارم.
از مشکلات حاملگی و بچه داری و… و خلاصه مصایب متاهلی کس وکون تپل شهوانی منم دوشی گرفتم و سر سفره ناهار شروع به صحبت کردم یه دفعه بهار گفت.
البته از خوشیهاش هم بگین که باهم دارید!! با تعجب زدم زیر خنده و گفتم ای کلک تو از چی خبر داری؟! که صاف و ساده گفت من از همه چی خبر دارم.
گفتم چطور؟ گفت هم خودم دیدم و شنیدم و هم خاله برام تعریف کرده کس تنگ یه دفعه ازش پرسیدم بعدش نشستیم و با دستم مو ها و صورت نازشو نوازش می کردم.
گفتم خیلی دوستت دارم اون هم گفت دوست دارم شایان جونم،گفتم شیرین منی،شروع کرد به در آوردن زیر پیراهنم حالا هر دومون فقط شرت داشتیم.
گفت اول من مال تو رو در میارم گفتم حرف حرف شماست،شرتمو کاملا از تنم در آورد موهای کیرمو کاملا تیغ کرده بودم،صاف صاف بود.
بادستش کیرم رو گرفت و دست مالی کرد،گفتم دوست ندارم بخوریش،گفت منم دوست ندارم بخورم حالا دیگه نوبت شرت شیرین بود اول از رو شرت یه بوس به کسش دادم.
البته گفت که یه دوستی داره به اسم مهسا که خیلی شیطونه کس وکون تپل شهوانی
بعد شرتشو آروم کشیدم پایین و درش اوردم،وای که چی می دیدم یه کس تنگ بی موی سفید با لبای صورتی بوسیدمش و شروع به لیسیدن کردم.
آخ و اوخش دوباره بلند شد،کسش خیس شد،زبونمو داخلش میچرخوندم سر و صداش بیشتر می شد،سرمو بلند کردم و با دست کسشو معاینه کردم.
پرده اش معلوم بود دوباره لیسیدمش قرار شده با یه نفر آشناش کنه یه دفعه فاز جدی و نصیحت برداشتم و گفتم بهار جان.
عزیز دلم خیلی خیلی مواظب باش، آخه همه مثل من و هانیه نمیشن که با هم ازدواج کنند خیلی از پسرها وقتی به خواستشون رسیدن ولت .
میکنن و تو میمونی و شکست عشقی و عدم اعتماد به دیگران و…. و کلی بهش توضیح دادم که مواظب باشه همینطور که تو فکر بود، یه دفعه پرسید.
میشه بهتون اعتماد کنم و یه چیزی بگم؟؟ گفتم بفرمایید، مطمئن باش که تحت هیچ شرایطی کس تنگ اگه رازی داری، به کسی حتی پدر و مادرت نمیگم .
گفت کیرتو بذار توش،دارم میمیرم،گفتم آخه تو هنوز دختری،گفت من فقط تو رو میخوام،گفتم منم همینطور،ولی باید بهم قول بدی همیشه.
باهام باشی تا با هم ازدواج کنیم کس تنگ گفت قول میدم،منم یه بوسه ازش گرفتم و آروم کیرمو گذاشتم جلوی کسش،بهش گفتم اگه دردت زیاد بود بگو بس کنم.
آروم گذاشتم تو کسش،گرمای کسش وجودمو فرا گرفت اول یه کم دردش اومد چون پرده اش چند قطره خون اومد ولی کم کم آخ و اوفش در اومد.
و داشت مثل من حال می کرد تلمبه هامو شدید تر می کردم که آخ و اوفش رفت بالا و گفت داره آبم میاد کس تنگ کیرمو سریع کشیدم.
بیرون که دیدم آبش فواره زد رو تن و گردن و صورتم و پاهاشو که می لرزیدن به هم می زد.
کس تنگ انزال خشن باورنکردنی زنان در حین دخول کوس تنگ آیا کسی هست که بیدمشک مرا پر از مایع منی کند؟
سکسی فارسی سکس تایلندی سکس فارسی گی ایرانی سکس افغانی سکس دختر ایرانی داستان سکسی کون سکس الکسیس
SWEET DICK-RIDING SESSION WITH A HOT BLONDE CHICK KYLIE SHAY